هوالرئوف الرحیم

بعله. به سلامتی و میمنت سال 98 تموم شد و ما تونستیم از فجایعش جون سالم بدر ببریم و خدا لطف کرد تا دوباره چشمهامون بهار رو ببینه.

ما که حیاط داریم و درخت داریم و گیاه داریم، این تغییر طبیعت رو می تونیم جوری داشته باشیم که ازش استفاده هم بکنیم.

هنوز که موقعیتش پیش نیومده. ولی برنامه مونه تو خیابون نمیشه بریم، تو حیاط که میشه و به این صورت دلی سبک کنیم.

روز قبل سال تحویل دورش بگردم، رضوان از کله سحر بیدار شده بود به عشق پهن کردن سفره هفت سین. منم خسته بودم سه ساعت بعد اون بیدار شدم و بچم صبوری کرد.

قبل از صبحانه وسایل هفت سین رو چیدم روی کابینت تا حالا وقت چیدمان برسه. از هر کدوم یکم ازم گرفت و رفت تو اتاقش سفره هفت سین پهن کرد.

اون قدری که فکر می کردم خسته نشدم و شب همه زود خوابیدن و من خوابم نبرد و رفتم به دعا و استغاثه و بعدم که مستند حاج قاسم گذاشت نشستم به زار زدن و دیگه سر فرصت آماده شدم و یواش یواش همه رو بیدار کدم و بچه ها خیلییییی خانم بودن و غر نزدن و همراهی کردن و نشستیم سر هفت سین و قرآن و دعا و . تمام.

سال 98 رفت و سال 99 با یه عالمه دعا و آرزو رسید.

با رضا شب نشستیم به شمردن خوبی های 98، کم بود اما بود. بزرگ ترینش سلامتی خودمون و والدینمون و بچه هامون بود. بعدش به دنیا اومدن فسقل. بعد کتاب رضا و فرفره شدنش و چیزهای دیگه. 

الهی شکر به هر حال. الحمدلله رب العالمین. که بابت خوبیهاش هرچقدر شکر کنیم کمه.

عیدی هایی که برای رضوان گرفتمم خیلی عالی بود. کتاب 4 سالگی و دفتر و مداد رنگی. عصرها چند صفحه ازش کار می کنیم و حس خوبی به هر دوتامون میده.

دیگه خوراکی هم داریم و تلویزیون هم برنامه داره و هنوز یه عالمه کار روی سرمونه و فعلا هنوز نبریدیم از قرنطینه. اونم ما که از شروع بهار تا اواسط پاییز یه سره بیرون بودیم.

خدا خودش رحم کنه بهمون از دست این دولت مردانمون و مردم خرمون.

 

 

 

 

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موزیک جدید ایرانی برگ برگ تقویم زندگی Charles Shannon Megan ثبت شرکت Marc مرکز شنوایی سنجی و سمعک از محبت آب آتش می شود! خدا با ماست پس چرا ترس