هوالرئوف الرحیم
من کلافه ی چی درست کنم؟ تمنا کردم رضا پیشنهاد بده. رضا جوجه خواست و از اول تا آخر صبحانه برنامه ی گردش ریختیم به همراه مامان رضا.
رضوانم که این چند روز زود بیدار شده بود و دیر خوابیده بود و حسابی کلافه بود رو تا لحظه ی آخر بیدار نکردیم که شارژ بشه و کسری خوابهاش از بین بره.
خلاصه که بند و بساط رو جمع کردیم و رفتیم و رضا و مامانش با هم رفتن پیاده روی من و رضوانم رفتیم تاب و سرسره بازی که به هردو گروهمون خیلی خوش گذشت.
بعدم خونه و جوجه پختن رضا و سوتی دادن من سر دم نکشیدن پلو و کلی گرسنگی کشیدن و ساعت 4 و نیم نهار دادم به ملت.
ولی روز خوبی بود. خوش گذشت. شب هم سیب زمینی تنوری درست کردم کیف کردیم.
فردا هم نهار خونه مامان رضاییم و من با انرژی مثبت می رم و همه هستن. انشاالله که فول شارژ بیایم بیرون.
خلاصه که روزگار در گذر است. به تاریخ 34 هفتگی بارداریمون.
درباره این سایت