هوالرئوف الرحیم
عید دیدنی هایی که می خواستیم بریم همه سمت مسیل ها بود و با این اوضاع سیل بازار و بارندگی، بیخیالش شدیم و موندیم تو خونه و عوضش رضا کامپیوترم رو از فایلهاش خالی کرد و منم مشغول انتقال عکسها به هارد بودم.
عصری یه دورهمی هم خونه مامانم رفتیم و این دخترک درونمون امروز حسابی شوخیش گرفته و زیاد ت می خوره و اعصابم رو به حدی تحت تاثیر قرار داده که از تهاش تهوع گرفتم. تا میام فیلم بگیرمم ثابت می ایسته.
راستی امروز رضا عیدی بهم داد. بن شهروند.
خلاصه اینم از امروز.
پی نوشت:
انقدر حال روحیم خراب بود که با آرایش و رقص و نورانی کردن خونه هم کار حل نشد. مامان میگه استغفار فقط جواب می ده.
خدا بدادمون برسه.
خونه ی کرجمونم تحت خطره. تنها سرمایه ای که فعلا داریم.
درباره این سایت