هوالرئوف الرحیم

از وسط خسته ترین حالتهای ممکنم دارم می نویسم.

رضا سرما خورده بود و وسواس شدیدش و شرایط موجود باعث شد کارم چندین برابر بشه. حتی با وجود کمک کردنهاش. 

مرخصی گرفته که این یه هفته که می گن هفته ی سخت و مهمیه، بگذره و تموم بشه.

چیز میزهای خوردنی و شستنیم تقریبا تمومه و باید خرید اساسی برم. هم وسایل خونه تی بخرم هم خوراکی های جذاب سالم برای اینهمهههه تو خونه موندنهای این طفلکی ها. هنوز که جرئت نکردم. 

همش احساس می کنم یکی این وسط داره گولم می زنه و می خواد حالم خوب نباشه. اسفند، این اسفند دوست داشتنی که همیشه یکی از منابع انرژیم بوده برای شروع یه سال خوب، به مزخرف ترین حالت ممکن داره سپری میشه.

از اونهمه دیدن ذوق و شوق مردم خبری نیست. حتی اگر پول نداشتم، همینکه شور و حال مردم رو می دیدم، کیف می کردم.

خونه تی قبل از نیمه ی اسفند برای کسی مثل من با داشتن دوتا وروجک، کار عبث و بی نتیجه ایه. مخصوصا که به شکل سنتی و اعتقادی به "تمیز بودن خونه وقت سال تحویل" فکر می کنم.

ایده های زیادی دارم و امسال جاهای عجیب غریبی از خونه رو تصمیم دارم بشورم. ولی هنوز زوده. مخصوصا که شوینده هم ندارم.

امروز پارتیشنها رو برداشتم و مبلها رو بردم عقب تر تا این طفلکی ها فضاشون وسیع تر بشه. خندوانه رو هم با صدای بلند دیدیم و کلی قر و جیغ و سوت صرفا برای تخلیه ی انرژی. 

انقدر خسته و عصبی و تحریک پذیر هستم که واقعا حوصله ی هیچ بازی ای رو ندارم. خودمونیم کارمم زیاده. دلمم برای بچه ها می سوزه ولی واقعا خیلی چیزها در توانم نیست.

دیگه اینطوری. جو کلی خونه و زندگی به این نحوه. بعد شب یک، یک و نیم که با کلی اولتیماتوم و خواهش و تمنی و قربون صدقه رضوان رو می برم تو رختخواب، دو ساعت گرفتارم تا بخوابه. چقدر فسقلک رو سیخ می ده بیدار می کنه هم بماند. بعد امشب بعد عمری بردمشون تو تختهاشون خوابوندمشون و یک ساعتی هم از خوابمون گذشته بود که فسقل بیدار شد با جیغ و هوار که من چرا تو تختمم. فکر کنم تختشو دوست نداره. چون تا وسط پذیرایی ولوش کردم، رفت.

هیچی. اینم از ما.

 

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بدون عنوان بنستان آنلاین اعصاب و روان ویستا سازه laicstool Djkutt Tiffany محمد رضا مهری | گاه نوشت ها من متينم تغذیه_ورزش_لاغری