هوالرئوف الرحیم

بعد از اینکه این دو هفته حس حرف زدن زیاد داشتم و هیچ کس نبود باهاش حرف بزنم، پیش خودم گفتم بهترین گزینه باباست. و بابا نبود. 

بابا که اومد، حرفها بیات شده بود. دیگه چیزی برای گفتن باقی نمونده بود.

تا امشب.

بلاخره که یه چیزی پیدا کردم برم حرف بزنم، هم ریحانه بود نشد، هم بعدش کلی گرفتار شد و مشغول پرونده ها و حساب کتابها و مستند سازی ها.

پیش خودم گفتم دیگه قراره از این به بعد اینطوری باشه.

قراره فقط بنویسی. اگر نشد بنویسی هم فقط باید به خدا بگی. فقط همین.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیلم رایگان free fim یک مترجم کفسازی بتن سخت ماله پروانه با ارملات *خدمات کامپیوتری واینترنتی نورسیستم* فکر پویا پارسی2 ازدواج ایرانی خادمان شهدا