هوالرئوف الرحیم

اگه منو بشناسید حتما تعجب خواهید کرد که وقتی می خوام وارد محیط جدید بشم، چقدر اضطراب منو فرا میگیره.

حتی با همین فرمون جدید  "به هیچ کس نزدیک نشو. با هیچ کس حرف نزن".

در صورتی که  مسئله ی "قضاوت کردن" دیگران رو تا حد زیادی تونستم برای خودم فاقد اهمیت کنم. 

اول دی بلاخره طلسم شکسته شد و رشته ی ایروبیک رو برخلاف میل باطنیم انتخاب کردم. رشته ای که تو نوجونی و ابتدای جوانی به شدت بهش علاقه مند بودم و توش هم موفق بودم. ولی پیلاتس با اون مربی (که از باشگاهمون رفت)، چنان تو دلم جا باز کرده بود که این 7 ماهی که بعد از بدنیا اومدن فسقل می شد ورزش حرفه ای رو دوباره شروع کنم، نتونستم چیز دیگه رو جایگزین کنم. یعنی حاضر شدم ورزش نکنم ولی سر کلاس یه مربی دیگه ی پیلاتس نرم. و یا رشته ی دیگه ای رو انتخاب نکنم.

بعد یک شب که از جلوی باشگاه رد می شدیم یه حسی من رو کشوند داخل و لیست کلاسها رو گرفتم و دیدم حسن ایروبیک تعداد ساعتهای زیادیه که تو کل روز داره. و این کلاسی که بلاخره انتخاب شد، تو ساعتیه که رضا هم از سر کار برگشته. این خیلی بهم حس خوبی میده و خیالمو راحت می کنه.

 

خلاصه که اینگونه بود که در اول دی با یه عالمه اضطراب و خجالت!!!!!؟!؟؟؟ کلاسم رو شروع کردم. هووووووممممم یواش یواش دوباره دارم باهاش ارتباط برقرار می کنم. البته که کلاس شلوغ دوست ندارم و اینجا خیلی شلوغه و همه شون هم دوست دارن که شلوغ باشه. 

فعلا بریم ببینیم چی پیش میاد.

یه پست دیگه باز مینویسم

 

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبسایت پشتیبانی ردلاو چت وبسایت مرکزی مین 2 گراف نوشته هاي يک مسلمان تازه مسلمان دانلود چيزهاي کمياب Natalie . طراحی وب- برنامه نویسی Jackie