هوالرئوف ال حسم
نه من تو زندگی اونام و خبر دارم چی بینشون می گذره، نه اونا تو زندگی منن بدونن من چه آدمیم.
فقط امروز که جیم بعد از دیدن سرسنگینی شین به ز در مورد شین گفت:" باز این سوسه اومده؟" شین به من اشاره کرد و بحث جمع شد.
یاد دو سه سال پیش افتادم که اگر از سه فرسخی جیم رد می شدم یا اگر اون با من حرف می زد، شین چه حالی می شد.
به نظرم طبیعی اومد وقتی با اونهمه انرژی مثبت و علاقه شروع به کار کنم، اون نتیجه ی افتضاح؛ جواب کارم بشه.
به رضا گفتم.
گفت: " وقتی می بینی حساسه خب حساسیتشو انگولک نکن."
حرفش اصلا خردمندانه نبود. من چیکار جیم دارم اصلا؟!؟!؟! ولی یک مرگی این وسط هست و معلومم هست مرگی هست. آن چیست، الله اعلم.
نه من تو زندگی اونام و خبر دارم چی بینشون می گذره. نه اونا تو زندگی منن بدونن من چه آدمیم.
درباره این سایت