هوالرئوف الرحیم
امشب داشتم با ریحانه در مورد حرفی که اون فرد زد، با هم صحبت می کردیم.
ریحانه اعتقاد داره من برای خوب شدن حال خودمم که شده یه دور دیگه برم پیش طیبی که روانشناسه. من گفتم همون یکبار کفایت کرد و همه چیز درست شد.
درسته که چهارسال زجرم دادن. یکسال بایکوتم کردن، ولی الان همگیمون از خر شیطون پایین اومدیم و منم روش جدید دوری و دوستی رو پیش گرفتم.
دستم رو صادقانه جلوشون نمیگیرم که خط کش کف دستم بکوبن. یا دستم رو جلو نمیارم. یا اگه بیارم مشت شده میارم.
هیچی دیگه. بعدم قضیه ی اون حرف و اون کار رو بهش گفتم و گفت "متاسفم".
باز تاکید می کنم، برای اینکه کسی رو برای خودم نگه دارم، حاضر نیستم هر رفتاری رو باهام انجام بدن و سر فرود بیارم. یا جواب می دم. یا خط می زنم. یا دور میشم. که چی بشه؟!
خیلی روزهای مهمی تو زندگیم داشتم که تنهای تنها و فقط با خدا، ازشون گذشتم. تمام زندگیم هم تلاش کرده بودم آدمها رو برای روز مبادای خودم حفظ کنم.
لبخند پت و پهن به تمام اون روزها و خاطرات و تنهایی ها.
درباره این سایت