هوالرئوف الرحیم

امشب برداشت به مامانش گفت.

کلی قاطی کردم.

نگاهمم نمی کرد که لیچار بارش کنم.

گفت: "لازمه".

بعد که دید حسابی قاطی کردم به مامانش گفت که به کسی نگن.

اومدیم خونه و هیچی بهش نمی گفتم. فهمیده بود دیگه! چی بگم؟

در گوشم گفت: "به مامان گفتم به کسی نگن".

گفتم: "نمی دونم چرا انقدر فراموشکار شدی. 

اگه ماشین ترکید مشهد بخاطر دونستنشون بود اگر سفر قبلی خوش گذشت از ندونستنشون بود.

سفر کیش اون سال، رفتار فلانی تا وقتی نرفت و پاراسل سوار نشد، باهام چپ بود و ."

 

سکوت کرد.

همین

 

 

 

 

ازش پرسیدم ازم ناراحتی؟ گفت نه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایت نت دوست هلندی خانم شهیدی دانلود موزیک لایت و بی کلام پیچ و مهره ایران فلوک (نمایندگی فروش تجهیزات فلوک ) /باربری سعادت آباد/اتوبار سعادت آباد/ شهر ما 1813 وب سایت اصلی مهراب نیست مَرا جُز تو دَوا♡ای تو دَوایِ دل من